این آقای ریوندی چند وقت پیش تو یه مراسمی که کلی خندیدم یه چیزی گفت که هنوز بعد 6 سال هم لحظه هم تم مراسم و هم حتی کسی که کنارم نشسته بود رو در یادم نگه داشته !!
در عجبم از مردمی که از دیدن جمله این مکان به دوربین مداربسته مجهز است نگران تر می شوند تا جمله عالم محضر خداست . با لحن صدای علی شریعتی هم گفت .
امروز این خوندم خیلی بهم چسبید (داخل پرانتز دستکاری خودمه):
بعضی روزها به خصوص آخر هفته ها به خاطر موقعیت شغلی. توفیق اجباری دارم برای طبیعت گردی. این روزها یه سگی هست که خیلی دلم برده خیلی ماهه میرم نیست یهو میبینم کنار پام واستاده هر جا میرم باهام میاد. جالب تر اینکه سمت یه جایی میرم که بلده خودش زودتر از من میره جلو. حتی بعضی وقتها با دوستان بازی میکنه عین کارتونها یک بار باری میکنه. الان اومد دوباره پشتم واستاد. ایناهاش. اسم نذاشتم براش.
برایم معما نساز!
"دوستت دارم" ساده اما سخت
با دلت فریاد کن پس
گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. گاهی هم انتشار نظرات خود فرصتی برای نقد و ارزیابی است. نوشتن من از نانوشته هایم و دلگیریهای و دل مشغله هایم است هم برای خودم هم برای هر کسی که علاقه ای به خواندن نانوشته ها داشته باشد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!